فیض زنده تحت فشار

مداخله الهی … منبعی که هربار موفق می شود. این بیشتر از آنچه تصور می کنید اتفاق می افتد. زمان مطلوب مورد توجه قرار نمی گیرد زیرا هیچ اتفاقی نیفتاده است. مداخله زمان بندی شده تا کمال. روز در حال گذر است و برخی شکایت می کنند که این اتفاق بدون هیچ اتفاقی افتاده است. بهتر است شکایت نکنید و تبدیل به شکرگزاری نشوید. به راحتی فراموش می شود.

بنابراین ، اتفاق بزرگی رخ می دهد که به اصطلاح شما را به یک جهت مجدد معنوی می رساند. خبری نیست. در مکالمات معمول شنیده نمی شود. این اتفاق می افتد ، با شما به عنوان یک دندانه در ماشین زمان ، و فقط در آینده می بینید که چگونه دستان قدرتمند زمان  بهترین دکتر قلب در مشهدمی چرخند. من بینایی 20/20 نسبت به گذشته دارم. من روانی نیستم. من داستانی را می شناسم که بهتر از کنار گذاشتن به اشتراک گذاشته می شود. درسته. من در قسمت جلویی نقش کوچکی ایفا کردم و خوشحالم که بقیه داستان را از بین کسانی که برای نقش اصلی انتخاب شده اند می شنوم.

امروز جمعه است. ساعت 8 صبح گریس به مطب دندانپزشکی گزارش می دهد که من برای تمیز کردن معمولی اداره می کنم. پر جنب و جوش ، سالم … اگر تلاش کنید نمی توانید سن او را حدس بزنید. او که لبخند می زند ، من را از داروی فشار خون جدیدی که متخصص قلب او تجویز کرده مطلع می کند. مستند است. متخصص بهداشت قبل از تمیز کردن فشار خون او را اندازه گیری می کند. نسبتا بالاست نگرانی به من گزارش شده است و من با او صحبت می کنم تا از آنچه در آخرین دیدار وی تغییر کرده است مطلع شوم. او می گوید احساس خوبی دارد و این چیز عادی نیست. او لبخند می زند ، سالم به نظر می رسد … هیچ نشانه بیرونی عدم تعادل در داخل وجود ندارد. او می داند که من یوگا آموزش می دهم ، از من می پرسد آیا برای یوگا بزرگ شده است. “البته نه” ، من به او می گویم … “اما ، من قبل از انجام برخی حرکات با پزشک شما مشورت می کنم. احتمالاً بهترین کار این است که همین الان بر تنفس تمرکز کنید.” در تنفس و فشار خون کاملاً منطقی است ، او را در تنفس آرام و متمرکز راهنمایی می کنم. او می گوید احساس آرامش می کند و هنوز لبخند می زند. بنابراین ، من در مورد نظافت شست می کنم. (به من اعتماد کنید ، من از این رویداد چیزهای زیادی آموخته ام و رویکرد متفاوتی خواهم داشت. اما ، من معتقدم که زمان با ما بود.)

بعد از تمیز کردن ، می خواهد پر شود. فشار خون دوباره گرفته شد. به سرعت به منطقه قرمز سرازیر شده است. همینطور ، به بیمارستان بروید. وقتی او به میز پذیرش آمد ، احساس فوریتی عجیب کردم. به شوهرش گفت که او را مستقیماً به متخصص قلب ببرد … بدون توقف … بدون تماس. بعداً معلوم شد که همه چراغ ها سبز می مانند و او در عرض 5 دقیقه به پزشک قلب خود مراجعه کرد. گویی آنها منتظر او بودند ، او را آوردند ، ارزیابی کردند و در بیمارستان مجاور بستری شدند. در آن زمان ، او احساس سوراخ چاقو در پیشانی خود می کرد و کاملاً شفاف نبود. او در آستانه سکته یا حمله قلبی بود.